- نویسنده:حسین ملکی
- تاریخ:دوشنبه 89/9/1
منوچهر محمدی از عوامل مرتبط با سرپل های آمریکا در آشوب های تیرماه 78 و چند عضو دیگر دفتر رضا پهلوی در آمریکا با تسلیم شکوائیه ای به پلیس فدرال آمریکا از مدیر مسئول روزنامه کیهان شکایت کرده است.
روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه اش نوشته که در شکوائیه محمدی آمده است: «آقای شریعتمداری باید بدانید که اینجا آمریکاست و نه ایران، و باید مطمئن باشید که تمامی رفتار شما در آمریکا زیر ذره بین پلیس فدرال آمریکا (اف.بی .آی) قرار داشته و دارد و بالاخره به حساب شما خواهند رسید.»
«مدتهاست که آقای حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان از طریق روزنامه تحت مسئولیت خود و عواملی که در آمریکا دارد، عرصه را بر مبارزان آزادی که به آمریکا مهاجرت کرده اند تنگ کرده و با شیوه های مختلف امنیت ما را به خطر انداخته است.»
منوچهر محمدی در جریان آشوب های تیرماه 78 بازداشت شده و به ارتباط با سرپل های آمریکا در یکی از کشورهای همسایه و ماموریتی که برعهده داشت اعتراف کرده بود. وی بعد از مدتی به عنوان مرخصی از زندان خارج شده و با هماهنگی مشترک دفتر رضا پهلوی و گروهک های تروریستی «حزب دموکرات کردستان» و «کوموله» ابتدا به کردستان عراق و سپس به ترکیه و از آنجا به آمریکا می رود. این سرپل سرویس اطلاعاتی آمریکا که کیهان پیش از این اسناد متعددی از وابستگی های وی را منتشر کرده بود، ماجرای فرار خود را اینگونه شرح می دهد؛
«چند روز پس از مرخصی با هماهنگی نمایندگان حزب دموکرات کردستان ایران مستقر در آمریکا و عراق موفق شدم به کمک آن حزب پس از طی نمودن راههای صعب العبور کوهها و قله ها در ابتدا به خاک کردستان عراق و سپس به پایگاه نظامی حزب دموکرات کردستان ایران مستقر در عراق منتقل شوم و روزها میهمان آن حزب در آن پایگاه باشم و از آنجا هم با کمک آن حزب و دوستان اکراد ترکیه ای آنان با عبور از کوههای ترکیه وارد خاک کردستان ترکیه شده و سپس اکراد در ترکیه با هماهنگی قبلی حزب دموکرات کردستان ایران، مهر جعلی ایران را بر روی پاسپورتم نصب نمایند و سفارت آمریکا در ترکیه هم با ارتباطی که بسیاری از اپوزیسیون از چپ تا راست از جمله دفتر شاهزاده رضا پهلوی و نیز چند نهاد مدنی و حقوق بشری آمریکایی با وزارت امور خارجه و با دفتر ریاست جمهوری آمریکا به عمل آورده بودند مجبور گشت که به صدور ویزا برای من و یکی دیگر از اعضای خانواده سیمین در همان روزهای اولی که وارد آن سفارتخانه شده بود اقدام ورزد.
دفتر شاهزاده رضا پهلوی هم در یک حرکت حقوق بشری اقدام به خرید بلیط هواپیما از ترکیه به آمریکا نمود.»
در این شکوائیه که با امضای خانواده اکبر و منوچهر محمدی به دادگاه فدرال تسلیم گردیده است، ادعا شده عوامل مدیر مسئول کیهان که «هکر»های چیره دستی هستند با بهره گیری از ترفندهای پیچیده اینترنتی وارد سایت ها و وبلاگ های گروههای اپوزیسیون در آمریکا و اروپا می شوند و ضمن ربایش اطلاعات و خواندن ایمیل های اپوزیسیون، هر وقت اراده کنند، سایت ها و وبلاگ ها را هک می کنند و اطلاعاتی که به دست آورده اند را در روزنامه کیهان چاپ می کنند!! و...
این شکوائیه خنده دار را چند نفر از جمله کوروش صحتی، رضا اشرف پور، درویش رنجبر، رضا شاهینی، امین موحدی، فرزاد حمیدی و... امضا کرده اند و در متن شکوائیه آمده است «دهها نفر دیگر از اپوزیسیون در آمریکا، کانادا و اروپا وجود دارند که ایمیل ها و فیس بوک های آنان توسط عوامل تبهکار حسین شریعتمداری هک شده و اطلاعات آنها به سرقت رفته است ولی از ترس کیهان جرات شکایت علنی و افشای نام خود را ندارند»!
شکوائیه مضحک اعضای دفتر رضا پهلوی از مدیر مسئول کیهان که طی هفته گذشته در سایت های اینترنتی اپوزیسیون بازتاب نسبتا گسترده ای داشته است، اگرچه قابل اعتنا نیست ولی در این میان گفتنی است که؛ برخی از ضدانقلابیون فراری مدتی بعد از فرار و پناهندگی با بی توجهی و بی اعتنایی سرویس های اطلاعاتی که به آنها پناهندگی داده اند، روبرو می شوند. این حالت بیش از همه متوجه پناهندگانی است که فاقد شخصیت علمی قابل توجه و یا توانمندی های سیاسی هستند و تنها در یک مقطع زمانی به عنوان یک مهره به کارگرفته شده و پس از آن به مهره ای بی فایده و به قول سرویس های اطلاعاتی «اضافه بار» تبدیل شده اند. افرادی از این دست هر از چند گاه برای مطرح شدن به اقداماتی نظیر آنچه در این خبر آمده است دست می زنند. گروههای اپوزیسیون خارج از کشور از «بنی صدر» به عنوان نمونه به قول خودشان «تیپیک» اینگونه افراد از مصرف افتاده یاد می کنند.
از سوی دیگر، جریان سلطنت طلب مورد اشاره بی آن که متوجه باشد به صحت اخبار کیهان درباره گروههای اپوزیسیون اعتراف می کند ولی در یک اقدام ناشیانه اصرار دارد که کیهان این اطلاعات را از طریق ورود به سایت ها و وبلاگ های اپوزیسیون و دسترسی به ایمیل ها و اطلاعات مندرج در آن سایت ها و وبلاگ ها به دست می آورد! و حال آن که به لطف خدای منان، نیروهای وفادار به اسلام و انقلاب همه جا و در همه زاویه ها حضور دارند و...
از اول هم به حجاب اعتقادی نداشتم!
یکی از ارادتمندان میرحسین موسوی که در بحبوحه فتنه 88 از کشور گریخت و اخیراً با حضور در برنامه تلویزیونی صدای آمریکا کشف حجاب کرد، اعلام کرده که اساساً از اول اعتقادی به حجاب نداشته است.
به نوشته پایگاه اینترنتی ایران گلوبال، فریبا داوودی مهاجر در مورد علت کشف حجابش گفت: «دوست من شاید انتقاد شما مبنی بر اینکه چرا در مقابل دوربین تا مدت ها حجاب داشتم و در پشت دوربین نداشتم صحیح باشد. اما هر انسانی در زندگی شخصی مشکلات و مسایل مخصوص به خود را دارد که نمی تواند آن را علناً بیان کند. من نزدیک به 27 سال چادری بودم و برداشتن آن بعد از این مدت حتماً می توانست تبعات مختلفی را در خانواده ایجاد کند یا حتی موجب بروز مشکلاتی برای اطرافیان شود. اما زمانی رسید که دیدم زمان آن رسیده است که باید با خودم و مخاطب شفاف باشم. و خوب همین سوال شما را در برنامه پارازیت از من پرسیدند. من باید تصمیم می گرفتم. پارازیت طنز است ولی برنامه جدی است. همه برنامه های طنز جدی هستند اگر مرز خود را با لودگی حفظ کنند».
داوودی مهاجر که اخیراً به جمع حقوق بگیران صدای آمریکا پیوسته ادامه داد: «من اعتقاد خود را مدت ها بود به حجاب به دلایل مختلف از دست داده بودم و نمی توانستم به دلایل شرایط سیاسی و یا موقعیت سیاسی ام دروغ بگویم و تظاهر کنم. اما قبل از این برنامه تصمیم داشتم به عنوان اعتراض به حجاب اجباری در ایران و اعتراض به خشونت علیه زنان حجابم را در ملأ عام بردارم. همانگونه که زنها در ملأ عام تحت خشونت قرار می گیرند و تحقیر می شوند. یک نفر مقابل دوربین روسری اش را بعد از سالها که چادری بوده بردارد. ضمن آنکه به همه زنانی که حجاب را خود انتخاب کرده اند احترام می گذارم. من سالها بود که می دیدم از حجاب اجباری برای خشونت علنی علیه زنان استفاده می کنند و به همین دلیل تصمیم گرفتم مقابل دوربین حجابم را بردارم. ولی باید اعتراف کنم ضمن آنکه نقد شما را می پذیرم ولی در شرایطی قرار داشتم که مجبور بودم مقابل دوربین محجبه حاضر شوم».
گفتنی است داوودی مهاجر دارای پرونده های مالی سنگینی در داخل کشور است و برخی تحلیلگران علت اصلی گریختن او از کشور را ناتوانی برگرداندن پول های بالا کشیده شده می دانند. داوودی مهاجر مدت هاست آرزومند دریافت یکی از جوایز سرویس های اطلاعاتی غربی است و اخیراً به او گوشزد کرده اند که «حجاب» وی یکی از موانع اصلی اعطای جایزه به ایشان است!
در این مرتع سبز باید چرید!
یکی از حامیان سینه چاک و معمولاً عصبانی جریان فتنه که مدتی است به زندگی مخفی در اروپا مشغول است، از دوستان سبز خود خواست یکدیگر را به لجن نکشند!
بابک داد که در دولت اصلاحات به مجیزنویسی برخی دولتیان اشتغال داشت در مقاله ای روی سایت شخصی اش، بی اخلاقی های صحنه گردانان خارجی فتنه سبز را به باد انتقاد گرفت. داد نوشت: «قرارمان این نبود! مدتی است بدجوری داریم شبیه دشمنان می شویم. ماشین کشاورزی ما، مدتی است به طرز جنون آمیزی به جان این کشتزار افتاده و به جای داشت و کاشت و برداشت محصول سبز، دارد ریشه های این کشتزار را از بیخ و بن می سوزاند و کاه نفرت و کینه جویی و انتقام تولید می کند.
بابک داد که به «کاتب خاتمی» معروف است و بدجوری از نوازش های دوستان سبزش عصبانی است، به هم پریدن های اهل فتنه را «پروژه جمهوری اسلامی» خوانده و نوشته است: «مدتی است فراموش کرده ایم دشمنان و حاکمان، آنقدرها امکانات و نیرو و مکر و حیله دارند که در میان جامعه های حقیقی و مجازی ما رخنه کنند، از ما انقلابی تر بنمایند و جلودار صف بشوند و لحن ما را به مرور از سبزی به سیاهی تغییر دهند. فراموش کردیم ما مردمانی بودیم که نمی خواستیم به زور به بهشت ببرندمان، آن وقت خودمان تبدیل شده ایم به جماعتی که می خواهیم به زور دیگران را سبز کنیم و اگر هم سبز نشدند؛ با بی طاقتی آنها را به لجن می کشیم!»
گفتنی است که برخی نوشته های بابک داد با تمسخر فراوانی از جانب کاربران سایت هایی مانند بالاترین مواجه شده است و از جمله خطاب به وی نوشته اند «در دولت خاتمی که بودی با برخورداری از حمایت اصلاح طلبان به زمین و زمان بد می گفتی و با چاپلوسی درباره «صد روز با خاتمی» سفرنامه می نوشتی و حالا که کفگیرها به ته دیگ خورده معلم اخلاق شده ای؟! یکی دیگر از کاربران در فیس بوک خطاب به او نوشته است؛ همه ما متوجه شده ایم که جنبش سبز! چیزی جز «مرتع سبز» نبوده و موسوی و خاتمی و کروبی ما را به جای تغییر رژیم برای چریدن به مرتع سبز فرستاده اند، پس درس اخلاق نده! و مانند بقیه ما، به چرا مشغول باش!»
رفتن توی شکم اسب تروا و زدن اتو به برق هم شد جنگ سایبری؟!
ابراز همدلی و همدردی محافل فعال در پروژه براندازی و آشوب با آنگ سان سوچی(مخالف برمه ای که تازه از زندان آزاد شده)، باعث طنز و تمسخر از جانب یکی از رسانه های وابسته به سازمان «سیا» شد.
گویا نیوز خطاب به آنگ سان سوچی می نویسد: روشنفکران مخالف در ایران موقع دستگیر شدن یک فرد باید ابراز تاسف کنند، بعد او را از یاد ببرند، بعد وقتی آزاد شد، آزادی اش را با هیجان بسیار تبریک بگویند و از او اسطوره بسازند و در پایان بعد از این که آن مبارز شروع به فعالیت کرد، با رکیک ترین کلمات و بی ادبانه ترین نوشته ها به او ضربه بزنند. ما هم به همین خاطر آزادی شما را تبریک می گوییم. شاید از این همه ابراز احساسات ما شگفت زده شوی. بعد با کمال شگفتی خواهی دید که یک دانه نامه هم از ایران دریافت نکردی چون اصلا نامه ای برایت فرستاده نشده.
«سیا نیوز» که از بی عرضگی گروهک های اپوزیسیون از جمله نفاق جدید عصبانی به نظر می رسید، با اشاره به این که دیگر کسی در خیابان نمانده تا آن شعارهای تغییر حکومت از بیخ و بن را تکرار کند، می نویسد: بعد نوبت جنگ سایبری شد. ما پشت کامپیوتر نشستیم، ماموران حکومت هم پشت دستگاه های مانیتورینگی که از زیمنس و نوکیا خریده بودند نشستند. ما وب لاگ و وب سایت نوشتیم، ماموران حکومت ما را فیلتر کردند. ما ضد فیلتر زدیم، آنها ما را ردگیری کردند. پایگاه ما در این مبارزه سایت، سایت بالاترین شد. یکی گفت، امشب الله اکبر می گوییم. یکی دیگر گفت امشب ساعت نه شب اتوها را به پریز برق می زنیم. یکی دیگر گفت قیافه مان را شبیه حزب اللهی ها می کنیم و توی شکم اسب تروا قایم می شویم و وسط میدان آزادی، تظاهرات دولتی را مال خود می کنیم. خلاصه.... روز حادثه، که قرار بود همگی توی خیابان باشیم و حکومت را شگفت زده کنیم، اکثرا پشت کامپیوتر نشسته بودیم! به نظر می آمد همه منتظرند دیگران انقلاب کنند بعد آنها برای گرفتن پست حکومتی از خانه خارج شوند.
نویسنده گویا نیوز می افزاید: چند کلمه هم از رهبران جنبش سبز بگویم و حرفم را تمام کنم. ما هرچه به رهبران جنبش که آقایان موسوی و کروبی باشند می گوییم رهبر جنبش، آنها می گویند، نه اختیار دارید، شماها رهبر جنبش اید! ما می گوییم قربان! جنبش بدون رهبر نمی شود! آنها می گویند این حرف ها مال دوران پیشامدرن است و در دوران پسامدرن هر سرباز یک فرمانده و هر فرمانده یک سرباز است. خلاصه از ما اصرار، از آنها انکار. حالا یکی نیست به این آقایان بگوید مگر جنبش بدون رهبر و رهبری می شود؟ روشنفکران اپوزیسیون هم ناامید و دلخور پشت کامپیوترها نشسته اند و به سایت بالاترین مراجعه می کنند. این شیوه مبارزه ماست.